ای سنایی تیر عشقت بر جگر معشوق زد | زخم را مرهم از آن جو کش چنین پیکان بود | |
چنگ در فرمان او زن عمر خود را زنده دار | گر نه فردا روزگارت را به غم تاوان بود |
ای سنایی تیر عشقت بر جگر معشوق زد | زخم را مرهم از آن جو کش چنین پیکان بود | |
چنگ در فرمان او زن عمر خود را زنده دار | گر نه فردا روزگارت را به غم تاوان بود |