ای ببرده آب آتش روی تو | عالمی در آتشند از خوی تو | |
مشک و می را رنگ و مقداری نماند | ای نه مشک و می چو روی و موی تو | |
چشمکانت جاودانند ای صنم | نرگس آمد ای عجب جادوی تو | |
تیر عشقت در جهان بر من رسید | غازیانه زان کمان ابروی تو | |
زنگیانند آن دو زلف پای کوب | بلعجب اندر نظاره سوی تو | |
با خروش و با فغان دیوانهوار | خاک پاشم بر سر اندر کوی تو | |
هر کسی مشغول در دنیا و دین | دین و دنیای سنایی روی تو |