ای همه انصافجویان بندهی بیداد تو
|
|
زاد جان رادمردان حسن مادرزاد تو
|
حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که نیست
|
|
جز «و یبقی وجه ربک» نقش بیبنیاد تو
|
بلفضولانرا سوی تو راه نبود تا بود
|
|
کبریا در بادبان رایگان آباد تو
|
آتش اندر خاکپاشان همه عالم زدند
|
|
هر کرا بر روی آب تست در سر باد تو
|
تنگ چشمان را ز تو گردی نخیزد تا بود
|
|
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا» بر یاد تو
|
ای بسا در حقهی جان غیورانت که هست
|
|
نعرههای سر به مهر از درد بی فریاد تو
|
فتنه بودی یاسمینت از برگ گل نشکفته بود
|
|
فتنهتر گشتی چو بررست از سمن شمشاد تو
|
«فالق الاصباح» بر جانهای ما داد تو خواند
|
|
هین که وقت «جاعل اللیل» آمد از بیداد تو
|
اندر این مجلس به ما شادی و غمگینی ز خصم
|
|
چشم بد دور از دل غمگین و طبع شاد تو
|
روی ما تازست تا تو حاضری از روی تو
|
|
جان ما خوش باد چون غایب شوی بر یاد تو
|
یکزمان خوش باش با ما پیش از آن کز بیم خصم
|
|
روز مانا خوش کند گفتار «شب خوش باد» تو
|
اینهمه سحر حلال آخر کت آموزد همی
|
|
گر سنایی نیست اندر ساحری استاد تو
|