- ۳۲۱ روز دانش به ازین بایستی
- ۳۲۲ ای دل ای دل هلاک تن کردی
- ۳۲۳ خاک بغداد در آب بصرم بایستی
- ۳۲۴ شوریده کرد ما را عشق پری جمالی
- ۳۲۵ ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
- ۳۲۶ ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
- ۳۲۷ ای ترک دلستان ز شبستان کیستی
- ۳۲۸ کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
- ۳۲۹ یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی
- ۳۳۰ زرهی زلف بر قبا شکنی
- ۳۳۱ این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
- ۳۳۲ جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی
- ۳۳۳ تا بیش دل خراب داری
- ۳۳۴ تبها کشم از هجر تو شبهای جدائی
- ۳۳۵ گلی از باغ وفا آمدهای
- ۳۳۶ باز از کرشمه زخمهی نو در فزودهای
- ۳۳۷ تا حلقههای بهم برشکستهای
- ۳۳۸ چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
- ۳۳۹ آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی
- ۳۴۰ تاطرف کلاه برشکستی