گر فقه بود حیلت و، محتال فقیه است
|
|
جالوت سزد حاکم و هاروت پیمبر
|
ور یار رسول است کشندهی پسر او
|
|
پس هیچ مرو را نه عدو بود و نه کافر
|
بندیش از این امت بدبخت که یکسر
|
|
گشتند همه کور ز شومیی گنه و، کر
|
جز کر نشود پیش سخنگوی غنوده
|
|
جز کور کند پیش خر و، شیر موخر؟
|
بودند همه گنگ و علی گنج سخن بود
|
|
بودند همه چون خر و او بود غضنفر
|
آن کس که مرو را به یکی جاهل بفروخت
|
|
بخرید و ندانست مغیلان زصنوبر
|
دیوانه بود آنکه کله دارد در پای
|
|
وز بیهشی خویش نهد موزه به سر بر
|
بودند همه موزه و نعلین، علی بود
|
|
بر تارک سادات جهان یکسره افسر
|
میمون شجری بود پر از شاخ شجاعت
|
|
بیخش به زمین شاخش بر گنبد اخضر
|
برگش همه خیرات و ثمارش همه حکمت
|
|
زان برگ همی بوی و از آن یار همی خور
|
او بود درختی که همی بیعت کردند
|
|
زیرش گه پیغمبر با خالق اکبر
|
و امروز ازو شاخی پربار به جای است
|
|
با حکمت لقمانی و با ملکت قیصر
|
بل فخر کند قیصر اگر چاکر او را
|
|
فرمان بر و دربان بود و چاکر چاکر
|
زیر قلم حجت او حکمت ادریس
|
|
خاک قدم استر او تاج سکندر
|
در حضرت از آن خوی خوش و طلعت پر نور
|
|
افلاک منور شد و آفاق معطر
|
از لشکر زنگیس رخ روز مقیر
|
|
وز لشکر رومیش شب تیره مقمر
|
میراث رسیده است بدو عالم و مردم
|
|
از جد شریف و پدرش احمد و حیدر
|
شمشیر و سخن معجز اویند جهان را
|
|
وین بود مر اسلامش را معجز و مفخر
|
بندهی سخن اویند احرار خود امروز
|
|
فرداش ببند آیند اوباش به خنجر
|
او را طلب و بر ره او رو که نشسته است
|
|
جد و پدرش بر سر حوض و لب کوثر
|