در این مقام اگر می مقام باید کرد

به حرب اهل ضلالت ز بهر کشتن جهل سخنت را چو برنده حسام باید کرد
کمانت خاطر و حجت سپرت باید ساخت ز نکته‌های نوادر سهام باید کرد
چو ناصبی معربد دلام خواهد ساخت تو را جزای دلامش دلام باید کرد
مسافرند همه خلق و نیستند آگاه که می نوای شراب و طعام باید کرد
ز بهر کردن بیدار جمع مستان را یکی منادی برطرف بام باید کرد
که «چند خسپید ای بیهشان چو وقت آمد که تیغ جهل همی در نیام باید کرد»
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز زمین به زیر کیت زیر گام باید کرد
به زیر آتش اندیشه زاد باید پخت زعلم حق زبان را زمام باید کرد
چو بی‌نظامی دین را نظام خواهی داد نظام دینی دون بی‌نظام باید کرد
زبانت اسپ کنی چونت راه باید رفت بگاه تشنه کف دست جام باید کرد
چرا چو سوی تو نامه پیام بفرستد تو را به هر کس نامه پیام باید کرد؟
اگر کسی را اسپ است یا غلام تو را روانت بنده‌ی اسپ و غلام باید کرد؟
گر آب روی همی بایدت، قناعت را چو من به نیک و بد اندر امام باید کرد
وگرنه همچو فلان و فلان به بی‌شرمی به پیش خلق رخان چون رخام باید کرد
محال باشد اگر مر کریم را به طمع ثنای بی‌خردان و لام باید کرد
جهان پر از خس و پرخار و پر ورام شده‌است تو را کلام همی بی‌ورام باید کرد
وگر نصیحت را روی نیست، خاموشی ز نیک و بدت به برهان لثام باید کرد
به زاد این سفرت سخت کوش باید بود که این همی سوی دارالسلام باید کرد
بجوی امام همامی از اهل‌بیت رسول که خویشتنت چنو می همام باید کرد
تو را اگر نبود ناصحی امام امروز بسی که فردا «ای وای مام» باید کرد