از گردش گیتی گله روا نیست

این آرزو، ای خواجه، اژدهائی است بدخو که ازین بتر اژدها نیست
ایزد برهانادت از بلاهاش به زین سوی من مر تو را دعا نیست
من مانده به یمگان درون ازانم کاندر دل من شبهت و ریا نیست
آهوی محالات و آرزو را اندر دل من معدن چرا نیست
ای خواجه ریا ضد پارسائی است آن را که ریا هست پارسا نیست