هر که چون خر فتنه‌ی خواب و خور است

ور نباشد تشنه او را سلسبیل گر چه سرد و خوش بود نادر خور است
آب خوش بی‌تشنگی ناخوش بود مرد سیراب آب خوش را منکر است
در بهشت ار خانه‌ی زرین بود قیصر اکنون خود به فردوس اندر است
این همه رمز و مثل‌ها را کلید جمله اندر خانه‌ی پیغمبر است
گر به خانه در ز راه در شوید این مبارک خانه را در حیدر است
هر که بر تنزیل بی‌تاویل رفت او به چشم راست در دین اعور است
مشک باشد لفظ و معنی بوی او مشک بی‌بوی ای پسر خاکستر است
مر نهفته دختر تنزیل را معنی و تاویل حیدر زیور است
مشکل تنزیل بی‌تاویل او بر گلوی دشمن دین خنجر است
ای گشاینده‌ی در خیبر، قران بی گشایش‌های خوبت خیبر است
دوستی تو و فرزندان تو مر مرا نور دل و سایه‌ی سر است
از دل آن را ما رهی و چاکریم کو تو را از دل رهی و چاکر است
خاطر من زر مدحتهات را در خراسان بی خیانت زرگر است