رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه
|
|
ای درخت ملک! بارت عز و بیداری تنه
|
اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود
|
|
فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه
|
بر سرانگشت معشوقان نگر سبزی حنا
|
|
بر سر انگشت سبزی بر سر و سبزش نه
|
راست پنداری بلورین جامهای چینیان
|
|
بر سر تصویر زنگاری و بند آینه
|
یا به منقار زجاجی برکند طاووس نر
|
|
پرهای طوطیان از طوطیان وقت چنه
|
ای خداوندی که روز خشم تو از خشم تو
|
|
در جهد آتش به سنگ آتش و آتشزنه
|
خشم تو چون ماهی فرزند داوود نبی
|
|
کو بیوبارد جهان، گوید که هستم گرسنه
|
در دعای ممنین و ممناتی، زانکه هست
|
|
زیر بارت گردن هر ممن و هر ممنه
|
تا توانی شهریارا روز امروزین مکن
|
|
جز به گرد خم خرامش جز به گرد دن دنه
|
بامدادان حرب غم را لشکری کن تعبیه
|
|
اختیارش بر طلایه، افتخارش بر بنه
|
تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست
|
|
ساقیان بر میسره، خنیاگران بر میمنه
|
ساقیان تو فکنده باده اندر باطیه
|
|
خادمان تو فکنده عنبر اندر مدخنه
|
مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر وبم
|
|
گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه
|
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر
|
|
گاه نوروز بزرگ و گه بهار بشکنه
|
گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاو
|
|
گه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه
|
نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی
|
|
نوبتی روشن چراغ و نوبتی کاویزنه
|
ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری
|
|
ساعتی سروستاه و ساعتی با روزنه
|
بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان بر شخج
|
|
نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه
|
ماه فروردین به گل چم، ماه دی بر باد رنگ
|
|
مهرگان بر نرگس و فصل دگر بر سوسنه
|
سال سیصد سرخ میخور، سال سیصد زرد می
|
|
لعل می الفین شهر و العصیر الفی سنه
|