در ستایش علی«ع»

خوش آن کو بر در دونان نریزد آبروی خود به کنج فقر اگر جانش برون آید ز بی نانی
زبان خامه را کوتاه سازم از سر نامه که در عرض شکایاتم حکایت گشت طولانی
الاهی تا مه نوکشتی خود را نگون بیند درین دریا که از توفان دورش نوح شد فانی
خسی کز بهر مهرت در کناری می‌کشد خود را چو کشتی باد سرگردان در این دریای توفانی