در ستایش میرمیران

داورا از مدد فیض و ثنای تو مرا خاطری هست چو بحری ز گهر مالامال
نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من کرده‌ام وقف تو این بحر لبالب ز زلال
معدن طبع مرا کرد پر از جوهر خاص پرتو تربیت عام تو خورشید مثال
این جواهر نه متاعیست که هر جا یابند همه دانند که نادر بود این طرز مقال
سخن من نه ز جنس سخن مدعی است که بود بر سر کو سد سد ازین سنگ و سفال
وحشی اینجا چو رسیدی به همین قطع نمای که چو ممدوح تو تمییز کند نقص و کمال
تا مقرر بود این وضع به تاریخ عرب که بود عید صیام اول ماه شوال
بر تو ای قبله‌ی احرار عرب تا به عجم عید باشد همه روز و همه ماه و همه سال