که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید | کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید | |
رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد | دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید | |
ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد | هنوز قافله درمصر و نامه و خبر آید | |
کمینه خاصیت عشق جذبهایست که کس را | ز هر دری که برانند بیش ، بیشتر آید | |
سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی | نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید | |
مگو که وحشیم آمد ز پی اگر بروم من | چه مانع است نیاید چرا به چشم و سر آید |