خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
|
|
پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد
|
سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو
|
|
این سر که من میبینمش لیکن به سامان کی رسد
|
گر چه توانی چارهام سهل است گو دردم بکش
|
|
نتوان نهادن بدعتی عاشق به درمان کی رسد
|
جانی که پرسیدی از و کرده وداع کالبد
|
|
بر لب ستاده منتظر تا از تو فرمان کی رسد
|
داور دلم در تربیت شاخی برش نادیده کس
|
|
تا چون گلی زو بشکفد یا میوهی آن کی رسد
|
نازم مشام شوق را ورنه صبا گر بگذرد
|
|
در مصر بر پیراهنی بویش به کنعان کی رسد
|
موری بجد بندد میان بزم سلیمان جا کند
|
|
تو سعی کن وحشی مگو کاین جان به جانان کی رسد
|