گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند
|
|
جاوید سایهی او بر فرق ما بماند
|
رفت آنکه لشکری را در حملهای شکستی
|
|
لشکر شکن اگر رفت کشور گشا بماند
|
ماه سپهر مسند ، شد از صف کواکب
|
|
مهر ستارهی خیل ، گردون لوا بماند
|
عباس بیک اعظم کز بار احتشامش
|
|
تا انقراض عالم گردون دو تا بماند
|
خان ضعیف پرور کز بهر حفظ جانش
|
|
بر چرخ عالمی را دست دعا بماند
|
خورشید خادم او ، گردون ملازم او
|
|
تا حشر این بزرگی، وین کبریا بماند
|
گردون ذخیره سازد گرد سم سمندش
|
|
کز بهر چشم گردون این توتیا بماند
|
گر دست تیغ فتنه گردون بلند سازد
|
|
خشک از نهیب عدلش اندر هوا بماند
|
گر جان گذاشت خالی نخل رسیدهی او
|
|
او هر دو تازه نخلش او را بجا بماند
|
این را به باغ دولت و آنرا به گلشن بخت
|
|
یارب که تا قیامت نشو و نما بماند
|
تو جاودان بمانی گر او نماند باقی
|
|
اقبال تو جهان را تا انتها بماند
|
وحشی همیشه ماند این زبدهی زمانه
|
|
تا هیچکس نماند تنها خدا بماند
|