قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
|
|
مرد صاحب درد، درد مرد، میداند که چیست
|
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
|
|
حال تنها گرد، تنها گرد، میداند که چیست
|
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشتهاند
|
|
آنکه نخل حسرتی پرورد میداند که چیست
|
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
|
|
هرکرا بودست آه سرد، میداندکه چیست
|
بازی عشقست کاینجا عاقلان در شش درند
|
|
عقل کی منصوبهی این نرد میداند که چیست
|
قطرهای از بادهی عشقست سد دریای زهر
|
|
هر که یک پیمانهی زین میخورد، میداند که چیست
|
وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم
|
|
علت آثار روی زرد میداند که چیست
|