عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
|
|
ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
|
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح
|
|
به اعتماد نگههای رغبت آمیز است
|
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
|
|
علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است
|
شدیم مات به شترنج غایبانهی تو
|
|
به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است
|
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر
|
|
دلم که بستهی آن طرهی دلاویز است
|
جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب
|
|
که بخت شور به ریش جگر نمکریز است
|
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق
|
|
حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است
|
به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون
|
|
تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است
|
شدست دیدهی وحشی شکوفه دار و هنوز
|
|
در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است
|