- ۳۲۱ دل از فراق شما دردمند خواهد بود
- ۳۲۲ همیشه تا تن من برقرار خواهد بود
- ۳۲۳ تا کی از هجر تو بیخواب و خورم باید بود؟
- ۳۲۴ دوشم از وصل کار چون زر بود
- ۳۲۵ نازنینا، حسن و خوبی با وفا بهتر بود
- ۳۲۶ آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟
- ۳۲۷ دیگی که پار پختم چون ناتمام بود
- ۳۲۸ ترا که گفت؟ من بیتو میتوانم بود
- ۳۲۹ میان ما و تو دوری به اختیار نبود
- ۳۳۰ سر دردم بر طبیب آسان نبود
- ۳۳۱ دوش بیروی تو باغ عیش را آبی نبود
- ۳۳۲ این چنین نقشی اگر در چین بود
- ۳۳۳ روز هجران آن نگار این بود
- ۳۳۴ من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
- ۳۳۵ دل به خیالی دگر خانه جدا کرده بود
- ۳۳۶ هر که با عارض زیبای تو خوکرده بود
- ۳۳۷ به سر زلف سیه دوش گره برزده بود
- ۳۳۸ خسروم با لب شیرین به شکار آمده بود
- ۳۳۹ روز وداع گریه نه در حد دیده بود
- ۳۴۰ عشق همان به که به زاری بود