- ۸۰۱ تو از رنگی که بر گردی کجا همرنگ ما باشی؟
- ۸۰۲ بخت یار ما باشد گر تو یار ما باشی
- ۸۰۳ ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی
- ۸۰۴ سنت آنست که خاک کف پایش باشی
- ۸۰۵ حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی
- ۸۰۶ نه پیمان بستهای با من؟ که در پیمان من باشی
- ۸۰۷ بکوش و روی مگردان ز جور و بارکشی
- ۸۰۸ گل بین، گرفته گلشن ازو آب و رونقی
- ۸۰۹ ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی
- ۸۱۰ بر ما ستم و خواری، ای طرفه پسر تا کی؟
- ۸۱۱ جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
- ۸۱۲ با چنان شیوه و شیرینی و دلبندی و شنگی
- ۸۱۳ گفتم که: بگذرانم روزی به نام و ننگی؟
- ۸۱۴ ای دل پر هوش ما با همه فرزانگی
- ۸۱۵ نه بیگانهای، ای بت خانگی
- ۸۱۶ از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی
- ۸۱۷ ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
- ۸۱۸ سرم بیدولتست، ار نه ز پایت کی شدی خالی؟
- ۸۱۹ آنخان خانان را ببین، بر صندلی یللی بلی
- ۸۲۰ زهی! نادیده از خوبان کسی مثل تو در خیلی