- ۷۲۱ چمن پر گهر شد ز باران ژاله
- ۷۲۲ دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
- ۷۲۳ در سر و سرای خود نگذاشتم الاالله
- ۷۲۴ ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
- ۷۲۵ بر در میخانه این غلغل و آن طنطنه
- ۷۲۶ پدید نیست اسیران عشق را خانه
- ۷۲۷ سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه
- ۷۲۸ گرد مغان گرد و بادهای مغانه
- ۷۲۹ بسیار دشمنست مرا و تو دوست نه
- ۷۳۰ ای در غم عشقت مرا اندیشهی بهبود نه
- ۷۳۱ ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه
- ۷۳۲ آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
- ۷۳۳ خانهی صبر مرا باز برانداختهای
- ۷۳۴ ثوابست پرسیدن خستهای
- ۷۳۵ یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟
- ۷۳۶ با دگری بر غم من عقد وصال بستهای
- ۷۳۷ بر گل از عنبر کمندی بستهای
- ۷۳۸ ای که تیر بیوفایی در کمان پیوستهای
- ۷۳۹ آن خط عنبرین که چو آبش نبشتهای
- ۷۴۰ باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای