ای رفته پیش چشمهی نوش تو آب می
|
|
چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می
|
فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش
|
|
طالع شود ز مطلع جام آفتاب می
|
اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل
|
|
آب فسرده را ز چه سازی نقاب می
|
تا کی کنم ز دیدهی می لعل در قدح
|
|
از گوهر قدح بنما لعل ناب می
|
حاجت بشمع نیست که بزم معاشران
|
|
روشن بود بتیره شب از ماهتاب می
|
هر چند گفتهاند حکیمان که نافعست
|
|
محروریان آتش غم را لعاب می
|
ساقی ز دور ما قدحی چند در گذار
|
|
کز بسکه آتشست نداریم تاب می
|
چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام
|
|
اشکم ببین ز لعل تو نایب مناب می
|
خواجو که هست بر در میخانه خاک راه
|
|
با او مگوی هیچ سخن جز زباب می
|