راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی | قلزم پر شور شوقت را نبینم ساحلی | |
نیست در دهر این زمان بی گفت و گویت مجمعی | نیست در شهر این نفس بیجست و جویت محفلی | |
مهر رویت مینهد هر روز مهری بر لبی | چشم مستت میزند هر لحظه تیغی بر دلی | |
چون کنم قطع منازل بیگل رخسار تو | لالهزاری گردد از خون دلم هر منزلی | |
بر سر کوی غمت هر جا که پایی مینهم | بینم از دست سرشک دیده پایی در گلی | |
رنگ رخسارت نمیبینم ببرگ لالهئی | بوی گیسویت نمییابم ز شاخ سنبلی | |
کی بدست آید گلی چون آن رخ بستانفروز | یا سراید در چمن مانند خواجو بلبلی |