گر میکشندم ور میکشندم | گردن نهادم چون پای بندم | |
گفتم ز قیدش یابم رهائی | لیکن چو آهو سر در کمندم | |
سرو بلندم وقتی در آید | کز در درآید بخت بلندم | |
بر چشم پرخون چون ابر گریم | بر دور گردون چون برق خندم | |
پند لبیبان کی کار بندم | زیرا که سودی نبود ز پندم | |
جور تو سهلست ار میپسندی | لیکن ز دشمن ناید پسندم | |
گر خون برآنی کز من برانی | از زخم تیغت نبود گزندم | |
صورت نبندم مثل تو در چین | زیرا که مثلت صورت نبندم | |
گفتی که خواجو در درد میرد | آری چه درمان چون دردمندم |