- ۴۸۱ دیدهام مست و سرانداز و غزل خوان برهی
- ۴۸۲ دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
- ۴۸۳ من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
- ۴۸۴ صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
- ۴۸۵ نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
- ۴۸۶ مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد جائی
- ۴۸۷ ز اشک سرخ برای نزول جانانی
- ۴۸۸ دل خود رای مرا برده گل خودروئی
- ۴۸۹ باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
- ۴۹۰ توسن حسن کرده زین طفل غیور سرکشی
- ۴۹۱ بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی
- ۴۹۲ به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی
- ۴۹۳ بر در درج قفل زدم یک چندی
- ۴۹۴ اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
- ۴۹۵ نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
- ۴۹۶ دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری
- ۴۹۷ شوق میگرداندم بر گرد شمع سرکشی
- ۴۹۸ چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر سازی
- ۴۹۹ به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
- ۵۰۰ گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی