- ۱۶۱ خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید
- ۱۶۲ روزگاری رفت و از ما نامدت یک بار یاد
- ۱۶۳ گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
- ۱۶۴ یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود
- ۱۶۵ جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود
- ۱۶۶ در شکار امروز صید آهوان او که بود
- ۱۶۷ دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چه بود
- ۱۶۸ دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود
- ۱۶۹ عجب که دولت من بیبقائی نکند
- ۱۷۰ شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
- ۱۷۱ ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
- ۱۷۲ تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
- ۱۷۳ چو تیر غمزه افکندی به جان ناتوان آمد
- ۱۷۴ دست به دست همچو گل آن بت مست میرود
- ۱۷۵ بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
- ۱۷۶ کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد
- ۱۷۷ غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
- ۱۷۸ چو یار تیغ ستیز از نیام کین بدر آرد
- ۱۷۹ کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
- ۱۸۰ دیگر که هوای گل خود روی تو دارد