- ۸۱ خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت
- ۸۲ زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
- ۸۳ امشب ای شمع طرب دوست که همخانهی توست
- ۸۴ چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
- ۸۵ بر درت کانجا سیاست مانع از داد من است
- ۸۶ بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
- ۸۷ گرچه پای بندی عشق تو بیزنجیر نیست
- ۸۸ هرچند خون عاشق بیدل حلال نیست
- ۸۹ در ظل همائی که بر او میل جهانی است
- ۹۰ خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت
- ۹۱ گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
- ۹۲ منتظری عمرها گر بگذاری نشست
- ۹۳ آینهی جان به جز آن روی نیست
- ۹۴ درین کز دل بدی با من شکی نیست
- ۹۵ حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
- ۹۶ چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست
- ۹۷ آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
- ۹۸ تیر او تا به سرا پردهی دل ماوا داشت
- ۹۹ فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
- ۱۰۰ بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت