زلف تیره بر رخ روشن نهی
|
|
سرکشان را بار بر گردن نهی
|
روی بنمایی چو ماه آسمان
|
|
منت روی زمین بر من نهی
|
تا کی از زنجیر زلف تافته
|
|
داغ گه بر جان و گه بر تن نهی
|
وقت نامد کز نمکدان لبت
|
|
دام من زان نرگس رهزن نهی
|
تا سر یک رشته یابم از تو باز
|
|
خارم از مژگان چون سوزن نهی
|
گر مرا در دوستی تو ز چشم
|
|
اشک ریزد نام من دشمن نهی
|
گفته بودی خون گری تا مهر عشق
|
|
بیرخم بر دیدهی روشن نهی
|
گر بگریم تر شود دامن مرا
|
|
تو مرا در عشق تر دامن نهی
|
بار ندهی لیک قسم عاشقان
|
|
همچو یوسف بوی پیراهن نهی
|
ور دهی در عمر خود بار جمال
|
|
بار غم بر جان مرد و زن نهی
|
وصف تو چون از فرید آید که تو
|
|
افصح آفاق را الکن نهی
|