تا در سر زلف تاب بینی | دل در بر من خراب بینی | |
گر آتش عشق بر فروزم | بس دل که برو کباب بینی | |
گر پرده ز روی خود گشایی | بس رخ که به خون خضاب بینی | |
دل بر در انتظار یابی | جان در ره اضطراب بینی | |
در مجلس عشق عاشقان را | از خون جگر شراب بینی | |
هین روی چو آفتاب بنمای | تا دل ز غمش به تاب بینی | |
در آیینه حبذا بخندی | تا صبح بر آفتاب بینی | |
در آب نگر ببین جمالت | تا آتش اندر آب بینی | |
خوابت نبرد شبی به سالی | گر روی مرا به خواب بینی | |
عطار بهکل ز دل فرو شو | فریاد رس ار به خواب بینی |