چون کشته شدم هزار باره
|
|
بر من به چه میکشی کناره
|
از کشتن کشتهای چه خیزد
|
|
کشته که کشد هزار باره
|
حاجت نبود به تیغ کشتن
|
|
در پیش رخ تو ماهپاره
|
خود خلق دو کون کشته گردند
|
|
هر گه که شوی تو آشکاره
|
زیرا که ز تیغ غمزهی تو
|
|
خونی گردد چو لعل خاره
|
گر بر گیری نقاب از روی
|
|
مه شق شود آفتاب پاره
|
ذرات دو کون دیده گردند
|
|
وایند چو ذره در نظاره
|
از پرتو رویت آخرالامر
|
|
هر ذره شود چو صد ستاره
|
از پرده چو آفتاب رویت
|
|
بر مرکب حسن شد سواره
|
خورشید که شاه پیشگاه است
|
|
شد پیش رخ تو پیشکاره
|
چون شیر عنایتت درآید
|
|
هر ذره شوند شیرخواره
|
طفلان زمانهی خرف را
|
|
لطف تو بس است گاهواره
|
کاجزای دو کون را تمام است
|
|
لطف تو چو بحر بی کناره
|
بیچارهی خود فرید را خوان
|
|
زیرا که ندارد از تو چاره
|