ای گرد قمر خطی کشیده | دل در خط تو ز جان بریده | |
هم زلف تو توبهها شکسته | هم خط تو پردهها دریده | |
مشکی که بر خط تو گردی است | در گرد خط تو نارسیده | |
خط تو هزار بیش دارد | چون مشک خطا درم خریده | |
بر هیچ ورق ندیده خطی | خوشتر ز خط تو هیچ دیده | |
سر بر خط تو نهاده طوطی | سر سبزی خط تو گزیده | |
کس گرد قمر نشان نداده است | از قیر چنین خطی دمیده | |
تا دید دلم خط خوش تو | یک لحظه نماند آرمیده | |
چون خواست کشید پای از خط | وز خط تو خواست شد رمیده | |
در قیر خطت گرفت پایش | زان میآید به سر دویده | |
سر به سر خط تو نهاده عطار | وز خط دو کون سر کشیده |