ای دو عالم پرتوی از روی تو
|
|
جنت الفردوس خاک کوی تو
|
صد جهان پر عاشق سرگشته را
|
|
هیچ وجهی نیست الا روی تو
|
صد هزارن قصه دارم دردناک
|
|
دور از روی تو با هر موی تو
|
کور باید گشت از دید دو کون
|
|
تا توان کردن نگاهی سوی تو
|
یافت هندوخان لقب بر خوان چرخ
|
|
ترک گردون تا که شد هندوی تو
|
پشت صد صد پهلوان میبشکند
|
|
تیر یک یک غمزهی جادوی تو
|
دی مرا خواندی به تیر غمزه پیش
|
|
تا کمان بر زه کنم ز ابروی تو
|
خود سپر بفکندم و بگریختم
|
|
کان کمان هم هست بر بازوی تو
|
نه ز تو بگریختم از بیم سنگ
|
|
زانکه دیدم سنگ در پهلوی تو
|
شد زبان در وصف تو عطار را
|
|
درفشان چون حلقهی للی تو
|