شیر در کار عشق مسکین است
|
|
عشق را بین که با چه تمکین است
|
نکشد کس کمان عشق به زور
|
|
عشق شاه همه سلاطین است
|
دلم از دلبران بتی بگزید
|
|
کو به رخ همچو ماه و پروین است
|
از لطیفی که هست آن دلبر
|
|
فخر خوبان چین و ماچین است
|
وصف خوبی او چه دانم گفت
|
|
هرچه گویم هزار چندین است
|
خوب رویی شگرف گفتاری
|
|
که به صورت فرشته آیین است
|
آن نگاری که روی او قمر است
|
|
طرهاش مشک عنبرآگین است
|
من چو فرهاد در غمش زارم
|
|
کو به حسن و جمال شیرین است
|
صفتش در زمانه ممتاز است
|
|
دیدنش روح را جهان بین است
|
آن ستم کز صنم کشید فرید
|
|
بیگمان آفت دل و دین است
|