جشن سده و سال نو و ماه محرم
|
|
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
|
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
|
|
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
|
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
|
|
وز گفتن نامش دل و جان گردد خرم
|
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
|
|
زانست که نظار همینگسلد از هم
|
کس نیست به گیتی که برو شیفته دل نیست
|
|
دلها به خوی نیک ربودهست نه ز استم
|
گویی که بیکباره دل خلق ربوده ست
|
|
از تازی و از دهقان وز ترک و ز دیلم
|
شاهی که بدین سکهی او بر گه شاهی
|
|
خود نیست چنو از گه او تا گه آدم
|
بگذشت به قدر و شرف از جم و فریدون
|
|
این بود همه نهمت سلطان معظم
|
ای خسرو غازی پدر شاه کجایی
|
|
تا تخت پسر بینی بر جایگه جم
|
گرد آمده بر درگه او از پی خدمت
|
|
صد شاه چو کیخسرو، صد شیر چو رستم
|
از عدل و ز انصاف جهان را همه هموار
|
|
چون باغ ارم کرده و چون بیت محرم
|
بی رنج به تدبیر همیدارد گیتی
|
|
چونانکه جهان را جم میداشت به خاتم
|
نام تو بدو زنده و در خانهی تو سور
|
|
در خانهی بدخواه تو صد شیون و ماتم
|
فرمان تو و طاعت و رای تو نگه داشت
|
|
بیرون نشد از طاعت و رای تو به یک دم
|
هرکس که ترا خدمت کرده ست بر او
|
|
چون جان گرانمایه عزیزست و مکرم
|
آن را که برآوردهی تو بود برآورد
|
|
وز جملهی یاران دگر کرد مقدم
|
آنان که جوانند پسر خواند و برادر
|
|
پیران و بزرگان سپه را پدر و عم
|
آن ملک و ولایت که ز تو یافت همه داد
|
|
وان ملک و ولایت که بگیرد بدهد هم
|
با این هنر و مردی و با این دل و بازو
|
|
او را به جهان ملک و ولایت نبود کم
|
همواره روان تو ازو باشد خوشنود
|
|
وین مملکت راست نگیرد به کفش خم
|
بر دولت و اقبال بناز ای شه گیتی
|
|
از این کرم ایزد کت کرد مکرم
|
آن کس که چو مسعود خلف دارد و وارث
|
|
زیبد که مر او را به دو گیتی نبود غم
|
از برکت او دولت تو گشت پدیدار
|
|
از پای سماعیل پدید آمد زمزم
|
در چهرهی او روزبهی بود پدیدار
|
|
در ابر گرانبار پدیدار بود نم
|
کس را به جهان چون پسر تو پسری نیست
|
|
آهو بچه کی باشد چون بچهی ضیغم؟
|
شیران و بر از شیران چون تیغ بر آهیخت
|
|
باشند به چشمش همه با گور رمارم
|
شیری که شهنشاه بدان شیر نهد روی
|
|
از بیم شود موی برو افعی و ارقم
|
هر دل که شد از هیبت او تافته و ریش
|
|
آن دل نه به دارو به هم آید نه به مرهم
|
هم بکشد و هم زنده کند خشمش و جودش
|
|
آن موسی عمران بود، این عیسی مریم
|
ای بار خدای ملکان همه گیتی
|
|
ای از ملکان پیش چو از سال محرم
|
جشن سده در مجلس آراستهی تو
|
|
با شادی چون زیر همیسازد با بم
|
جشن سده را رسم نگهداشتی ای شاه
|
|
آتش به تخش بردی از خانهی چارم
|
چون آتش سوزنده بیفروزد و آتش
|
|
آن یک رخ ساقی و دگر جام دمادم
|
می خور که ترا زیبد می خوردن و شادی
|
|
می خوردن تو مدحت و آن دگران ذم
|
روی تو و رخسار بداندیش چو گل باد
|
|
آن تو ز می ، وان بداندیش تو از دم
|
دست تو به سیکی و به زلفی که ازو دست
|
|
چون مخزنهی مشک فروشان شود از شم
|