سرو ساقی و ماه رودنواز
|
|
پرده بر بسته در ره شهناز
|
ز خمهی رودزن نه پست و نه تیز
|
|
زلف ساقی نه کوته و نه دراز
|
مجلس خوب خسروانیوار
|
|
از سخن چین تهی و از غماز
|
بوستانی ز لاله و سوسن
|
|
همچو روی تذرو و سینهی باز
|
دوستانی مساعد و یکدل
|
|
که توان گفت پیش ایشان راز
|
ماهرویی نشانده اندر پیش
|
|
خوش زبان و موافق و دمساز
|
جعد او بر پرند کشتیگیر
|
|
زلف او بر حریر چوگانباز
|
بادهی چون گلاب روشن و تلخ
|
|
مانده در خم ز گاه آدم باز
|
از چنین باده و چنین مجلس
|
|
هیچ زاهد مرا ندارد باز
|
ساقیا! ساتگینی اندر ده
|
|
مطربا! رود نرم و خوش بنواز
|
غزلی خوان چو حلهای که بود
|
|
نام صاحب بر او به جای طراز
|
صاحب سید احمد آنک ملوک
|
|
نام او را همیبرند نماز
|
در جهان هیچ شاه و خسرو نیست
|
|
که نه او را به فضل اوست نیاز
|
کس نبیند فرو شده به نشیب
|
|
هر که را خواجه برکشد به فراز
|
مهر و کینش مثل دو دربانند
|
|
در دولت کنند باز و فراز
|
بر بداندیش او فراز کنند
|
|
باز دارند بر موافق باز
|
به در دولت اندرون نشود
|
|
هر که ز ایشان نیافتهست جواز
|
گر خلافش به کوه درفکنی
|
|
کوه گیرد چو تب گرفته گداز
|
ماه را گر خلاف او طلبد
|
|
مطلب جز به چاه نخشب باز
|
خدمت او گزین که خدمت او
|
|
خویشتن را کند فزون انداز
|
به در او دو هفته خدمت کن
|
|
وز در او به آسمان دریاز
|
آسمان برترست ز ابر بلند
|
|
آسمان یافتی بر ابر مناز
|
آز اگر بر تو غالبست مترس
|
|
سوی آن خدمت مبارک تاز
|
آب آن خدمت شریف کشد
|
|
آتش آرزو و آتش آز
|
هیچ شه را چنین وزیر نبود
|
|
مملکتدار و کار ملک طراز
|
در همه چیزها که بینی هست
|
|
خلق را عجز و خواجه را اعجاز
|
بر شه شرق فرخست به فال
|
|
فال او را سعادتست انباز
|
تا ولایت بدو سپرد ملک
|
|
گشت گیتی چو کلبهی بزاز
|
متواتر شدهست نامهی فتح
|
|
گشته ره پر مرتب و جماز
|
فتح مکران و در پیش کرمان
|
|
ری و قزوین و ساوه و اهواز
|
ور نکو بنگری به راه در است
|
|
نامهی فتح بصره و شیراز
|
از پس فتح بصره، فتح یمن
|
|
وز پس هر دو ، فتح شام و حجاز
|
شاد باش ای وزیر فرخ پی
|
|
دل به شادی و خرمی پرداز
|
دوستان را بیافتی به مراد
|
|
سر دشمن بکوفتی به جواز
|
شکر شاهیت از طراز گذشت
|
|
می خور از دست لعبتان طراز
|
نوبهارست و مطرب از بر گل
|
|
برکشیده بر آسمان آواز
|
خوش بود بر نوای بلبل و گل
|
|
دل سپردن به رامش و به گماز
|
خوش خور و خوش زی ای بهار کرم
|
|
در مراد و هوای دل بگراز
|
تو بر این بالش و فکنده خدای
|
|
از تو اندر همه جهان آواز
|
فرخی بندهی تو بر در تو
|
|
از بساط تو برکشیده دهاز
|