ز تجلی جمالش از دو کون بستم
|
|
به صمد نمود راهم صنمی که میپرستم
|
به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم
|
|
به امید عهد سستش همه عهده شکستم
|
پی دیدن خرامش سر کوچهها ستادم
|
|
پی جلوهی جمالش در خانهها نشستم
|
منم اولین شکارش به شکارگاه نازش
|
|
که به هیچ حیله آخر ز کمند او نجستم
|
پی آن غزال مشکین که نگشت صیدم آخر
|
|
چه سمندها دواندم چه کمندها گسستم
|
همه انتقام خود را بکشم ز عمر رفته
|
|
دهد ار زمانه روزی سر زلف او به دستم
|
به گناه عشق کشتیم و هنوز برنگشتیم
|
|
ز ارادتی که بودم ز محبتی که هستم
|
به لباس مرغ و ماهی روم ار به کوه و دریا
|
|
تو درآوری به دامم تو درافکنی به شستم
|
همه میکشان محفل ز می شبانه سرخوش
|
|
به خلاف من فروغی که ز چشم دوست مستم
|