زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد
|
|
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
|
هر گوشه که گوش دادم از عشقش
|
|
آواز نی و نوای چنگ آمد
|
بس چنگ زدم به دامن پاکان
|
|
تا دامن پاک او به چنگ آمد
|
از خانهی آن کمان ابرو بود
|
|
تیری که به سینه بیدرنگ آمد
|
آهم به دلش نکرد تاثیری
|
|
فریاد که تیر من به سنگ آمد
|
ساقی به مذاقم از ازل کرده
|
|
شهدی که مقابل شرنگ آمد
|
چشمش پی صید دل مهیا شد
|
|
آهو به گرفتن پلنگ آمد
|
جز عاشق پاک دیده نشناسد
|
|
یاری که به صد هزار رنگ آمد
|
بازیچهی آن بت شکر لب شد
|
|
هر مغبچهای که از فرنگ آمد
|
من بندهی خواجهای که در معنی
|
|
آسوده ز قید صلح و جنگ آمد
|
تا میکده مسکن فروغی شد
|
|
فارغ ز خیال نام و ننگ آمد
|