تا حلقهی زنجیر دل آن زلف دراز است
|
|
درهای جنون بر من سودازده باز است
|
شور دل فرهاد شکر خندهی شیرین
|
|
تاج سر محمود و کف پای ایاز است
|
چشمی که تویی شاهد او محو تماشا
|
|
جایی که تویی قبلهی او گرم نماز است
|
زان عمر من و زلف تو کوتاه و بلند است
|
|
زیرا که به هر ورطه نشیب است و فراز است
|
صیدی که به چنگ تو نیفتاد چه داند
|
|
حال دل آن صعوه که در چنگل باز است
|
گر خشم کند لعبت منظور وگر ناز
|
|
صاحب نظر آن است که در عین نیاز است
|
سوز دل عشاق ز پروانه بپرسید
|
|
کز شمع فروزنده مهیای گداز است
|
تشویش جزا با همه تقصیر نداریم
|
|
چون خواجهی بخشندهی ما بندهنواز است
|
نازنده درآمد ز در آن شوخ فروغی
|
|
هنگام نیاز من و هنگامهی ناز است
|