از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است
|
|
میتوان یافت که آه دل ما بیاثر است
|
من و سودای غمت گر همه جان در خطراست
|
|
من و خاک قدمت گر همه خون در هدر است
|
آن که کرد از غم تو ملامت ما را
|
|
علت آن است که از شادی ما بیخبر است
|
به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند
|
|
زآن که این حسن خدا داده برای نظر است
|
آن که از صورت خوب تو نمیپوشد چشم
|
|
الحق انصاف توان داد که از دل بصر است
|
کسی از دست قضا جان به سلامت نبرد
|
|
مگر آن تن که بر تیغ محبت سپر است
|
گر به جان بوسه فروشد لب جانان سهل است
|
|
نفع خود را مده از دست که عین ضرر است
|
ترک سر کردم و از دردسر آسوده شدم
|
|
تا نگویند که سودای بتان دردسر است
|
هر کسی قبلهای از بهر پرستش دارد
|
|
قبلهی جان فروغی صنم سیم بر است
|