ساقی فرخنده پی تاب کفش ساغر است
|
|
پیرو چشم خوشش گردش هفت اختر است
|
تشنه لب دوست را بر لب کوثر مخوان
|
|
مطلب این تشنه کام آن لب جان پرور است
|
عارف خونین جگر تشنه لب لعل دوست
|
|
واعظ کوتهنظر در طلب کوثر است
|
خیز و بجو جام جم سوی چمن خوش بچم
|
|
کز نم ابر کرم دامن صحرا تر است
|
تا به خوشی میوزد باد خوش نوبهار
|
|
جام می خوشگوار گر تو دهی خوشتر است
|
حرف خراباتیان از کرم کردگار
|
|
ذکر مناجاتیان از غضب داور است
|
سلسلهی شاهدان سلسلهی رحمت است
|
|
مسالهی زاهدان مسالهی دیگر است
|
حلقهی ارباب حال حلقهی عیش و نشاط
|
|
مجلس اصحاب قال مجلس شور و شر است
|
حالت لب تشنه را خضر خبردار نیست
|
|
لذت لب تشنگی خاصهی اسکندر است
|
هم دل خسرو شکافت هم جگر کوهکن
|
|
کز همه زورآوران عشق تواناتر است
|
هر کسی آورده روی بر طرف قبلهای
|
|
قبلهی اهل نظر شاه ملک منظر است
|
داور نیکو نهاد ناصردین شاه راد
|
|
آن که گه عدل و دادبر همه شاهان سر است
|
طبع سخاپیشهاش فتنهی دریا و کان
|
|
دست کرم گسترش آفت سیم و زر است
|
سایهی الطاف شاه تا به فروغی فتاد
|
|
نظم فروغ افکنش زیور هر دفتر است
|