هم چنین فرد باش خاقانی
|
|
کفتاب این چنین دل افروز است
|
چه کنی غمزهی کمانکش یار
|
|
که به تیر جفا جگر دوز است
|
یار، مویت سپید دید گریخت
|
|
که به دزدی دل نوآموز است
|
آری از صبح دزد بگریزد
|
|
کز پی جان سلامت اندوز است
|
بر سرت جای جای موی سپید
|
|
نه ز غدرسپهر کینتوز است
|
سایبان است بر تو بخت سپید
|
|
آن سپیدی بخت دلسوز است
|
گرچه مویت سپید شد بیوقت
|
|
سال عمرت هنور نوروز است
|
تنگ دل چون شوی ز موی سپید
|
|
که در افزای عمرت امروز است
|
شب کوته که صبح زود دمد
|
|
نه نشان از درازی روز است
|
تو جهان خور چو نوح مشکن از آنک
|
|
سام بر خیل حام پیروز است
|
طعن نادان نصیحت داناست
|
|
زدن یوزه عبرت یوز است
|
نام بردار شرق و غرب تویی
|
|
که حدیثت چو غیب مرموز است
|