من که خاقانیم به منت شاه | پشت خم کردهام ز بار عطا | |
شاخ را پشت خم کند میوه | هم ز فیض سحاب و بر صبا | |
شکر دارم که فیض انعامش | داد نان پاره و آبروی مرا | |
مرغ کابی خورد به کشور شاه | کند از بهر شکر سر بالا | |
من که نان ملک خورم به سجود | سر به زیر آرم از برای دعا | |
همه کس ز آسمان کند قبله | پشت گرداند از رکوع دوتا | |
و آسمان بر درش سجود آورد | گفت سبحان ربی الاعلی | |
جود شاه ارچه رزق را سبب است | لیکن آن را مسبب است خدا | |
حسب رزق از خدای دارم و بس | حسبنا الله وحده ابدا |
□
شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم | کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا | |
دارای دار ملکت او شاه مشرق است | کانواع نعمت از در دارا رسد مرا | |
دریاست شاه و من چو گیا تشنهی امید | کز دست شاه تحفهی دریا رسد مرا | |
شروان به فر اوست شرفوان و خیروان | من شکر گوی خیر و شرف تا رسد مرا | |
امسال پنجم است کز آنجا بیامدم | هر روز روزی نو از آنجا رسد مرا |