اگرچه بریده پرم، جای شکر است
|
|
که بند قفس سخت محکم ندارم
|
برآرم پر و برپرم کشیانه
|
|
به از قبهی چرخ اعظم ندارم
|
نه خاقانیم گر همی عزم تحویل
|
|
مصمم از این کلبهی غم ندارم
|
مرا پای بسته است خاقانی ایدر
|
|
چرا عزم رفتن مصمم ندارم
|
همانا که این رخصت از بهر خدمت
|
|
ز درگاه صدر معظم ندارم
|
امام امم ناصر الدین که در دین
|
|
امامت جز او را مسلم ندارم
|
براهیم خوشنام کز مدحش الا
|
|
صفات براهیم ادهم ندارم
|
فلک خورد سوگند بر همت او
|
|
که در کون جز تو مقدم ندارم
|
ز خصمی که ناقص فتاده است نفسش
|
|
کمال تو را هیچ مبهم ندارم
|
گر او هست دجال خلقت برغمش
|
|
تو را کم ز عیسی مریم ندارم
|
وگر فعل ارقم کند من که چرخم
|
|
زمرد جز از بهر ارقم ندارم
|
زهی دین طرازی که بینقش نامت
|
|
در آفاق یک حرف معجم ندارم
|
از آنگه که خاک درت سرمه کردم
|
|
به چشم سعادت درون نم ندارم
|
اگرچه ز انصاف با دشمن و دوست
|
|
دم مدح رانم سر ذم ندارم
|
به دنبال تو چون سگی برنیایم
|
|
که طبع هنر کم ز ضیغم ندارم
|
اگر تن به حضرت نیارم عجب نی
|
|
که رخشی سزاوار رستم ندارم
|
رخ از آب زمزم نشویم ازیرا
|
|
که آلودهام روی زمزم ندارم
|
ز صدر تو گر غائبم جز به شکرت
|
|
زبان بر ثنای دمادم ندارم
|
دعاهات گفتم به خیرات بپذیر
|
|
اگرچه دعای مقسم ندارم
|