چون به بازار جوان مردان رسم
|
|
در صف لالان دکان خواهم گزید
|
بر دکان قفل گر خواهم گذشت
|
|
قفلی از بهر دهان خواهم گزید
|
چون مرا آفت ز گفتن میرسد
|
|
بیزبانی بر زبان خواهم گزید
|
گر چه گم کردم کلید نطق را
|
|
مدح بلقیس زمان خواهم گزید
|
ورچه آزادم ز بند هر غرض
|
|
مهر شاه بانوان خواهم گزید
|
عصمة الدین شاه مریم آستین
|
|
کستانش بر جنان خواهم گزید
|
گوهر کان فریدون ملک
|
|
کز جوار او مکان خواهم گزید
|
بارگاهش کعبهی ملک است و من
|
|
قبلهگاه از آستان خواهم گزید
|
آسمان ستر و ستاره رفعت است
|
|
رفعتش بر فرقدان خواهم گزید
|
آسیه توفیق و ساره سیرت است
|
|
سیرتش بر انس و جان خواهم گزید
|
رابعه زهد و زبیده همت است
|
|
کزدرش حصن امان خواهم گزید
|
حرمت از درگاه او خواهم گرفت
|
|
گوهر اصلی زکان خواهم گزید
|
یک سر موی از سگان در گهش
|
|
بر هزبر سیستان خواهم گزید
|
خاک پای خادمانش را به قدر
|
|
بر کلاه اردوان خواهم گزید
|
شاه انجم خادم لالای اوست
|
|
خدمت لالاش از آن خواهم گزید
|
گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
|
|
بر سه گنج شایگان خواهم گزید
|
گر به خدمت کم رسم معذور دار
|
|
کز پی عنقا نشان خواهم گزید
|
سرپرستی رنج و خدمت آفت است
|
|
من فراق این و آن خواهم گزید
|
سالها رای ریاضت داشتم
|
|
از پس دوری همان خواهم گزید
|
پیل را مانم که چون جستم ز خواب
|
|
صحبت هندوستان خواهم گزید
|