در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثه‌ی حبس سنجر در فتنه‌ی غز

معجز عنان کش سخن توست اگر چه دهر با هر فسرده‌ای به وفا هم رکاب شد
اول به ناقصان نگرد دهر کز نخست انگشت کوچک است که جای حساب شد
از طمطراق این گره تر مترس از آنک باد است کو دهل زن خیل سحاب شد
بر قصر عقل نام تو خیر الطیور گشت در تیه جهل خصم تو شر الدواب شد
گفتی که یارب از کف آزم خلاص ده آمین چه می‌کنی که دعا مستجاب شد