از روی تو فروزد شمع سرای عیسی
|
|
وز عارض تو خیزد نور شب تجلی
|
ای صید دام حسنت شیران روز میدان
|
|
وی مست جام عشقت مردان راه معنی
|
آتش پرست رویت جان هزار زردشت
|
|
بستهی صلیب زلفت عقل هزار عیسی
|
رضوان به روی تو دید این تیره خاکدان را
|
|
گفت اینت خوب جائی، خوشتر ز خلد ماوی
|
هر دل که رفت نزهت در باغ زلفت آرد
|
|
دارد چراگه جان در زیر شاخ طوبی
|
ای بینمک به هجران خوش کن به وصل عیشم
|
|
دانی مزه ندارد بیتو ابای دنیی
|
با من که هست جانی مانده ز دست قهرت
|
|
در پای تو فشاندم، کردی قبول یانی
|
خاقانی از دل و جان برخی روی تو شد
|
|
گرچه ز وصلت او را دولت نداد برخی
|