چه کرد این بنده جز آزاد مردی | که گرد خاطر او برنگردی | |
بدل گفتی نخواهم جست، جستی | جفا گفتی نخواهم کرد، کردی | |
همه بر حرف هجران داری انگشت | چه باشد این ورق را در نوردی | |
دل من مست توست او را میفکن | که مستان را فکندن نیست مردی | |
کجا یارم که با تو باز کوشم | که تو با رستم ای جان هم نبردی | |
چه سود ار من رسم در گرد اسبت | که تو صد ساله ره ز آن سوی گردی | |
برای آنکه نقش تو نگارند | دل خاقانی آمد لاجوری |