باز از کرشمه زخمهی نو در فزودهای | درد نوم به درد کهن برفزودهای | |
کوتاه بود بر قدت ای جان قبای ناز | کامروز پارهی دگرش در فزودهای | |
در ساز ناز بود تو را نغمههای خوش | این دم قیامت است که خوشتر فزودهای | |
آخر چه موجب است که باز از حدیث وصل | کم کردهای و در سخن زر فزودهای | |
باری اگر طویلهی عمرم گسستهای | چشم مرا طویلهی گوهر فزودهای | |
هردم هزار بار به خونم نشاندهای | روزی که سوز هجران کمتر فزودهای | |
خاقانی از پی تو سر اندازد ارچه باز | بر هر غمیش صد غم دیگر فزودهای |