روی درکش ز دهر دشمن روی

روی درکش ز دهر دشمن روی پشت برکن به چرخ کافر خوی
مردمی از نهاد کس مطلب خرمی از مزاج دهر مجوی
با بلاها بساز و تن در ده کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوی
دود وحشت گرفت چهره‌ی عمر آب دیده بریز و پاک بشوی
اهل خواهی ز اهل عصر ببر انس خواهی میان انس مپوی
چند ازین یوسفان گرگ صفت چند ازین دوستان دشمن روی
دل خاقانی از جهان بگسست باز شد رب لاتذرنی گوی