روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن
|
|
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
|
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
|
|
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
|
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
|
|
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
|
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
|
|
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
|
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
|
|
امروز یقینم شد کاندیشهی خام است آن
|
من بستهی دام تو، سرمست مدام تو
|
|
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
|
شبهای فراقت را صبحی که پدید آید
|
|
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
|
یک جام نخست تو بربود مرا از من
|
|
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
|
بیلام سر زلفت نون است قد چاکر
|
|
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
|
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
|
|
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
|