نیم شب پی گم کنان در کوی جانان آمدم
|
|
همچو جان بیسایه و چون سایه بیجان آمدم
|
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
|
|
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
|
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
|
|
سایه بر در ماند چون من در شبستان آمدم
|
آتش رخسار او دیدم سپند او شدم
|
|
بیمن از من نعره سر برزد پشیمان آمدم
|
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
|
|
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم
|
سوزن مژگانش از دیبای رخسارش مرا
|
|
خلعتی نو دوخت کو را دوش مهمان آمدم
|
دوست جام می کشید و جرعهها بر من فشاند
|
|
خاک او بودم سزای جرعهها زان آمدم
|
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
|
|
باک غوغاکی برم چون خاص سلطان آمدم
|
شامگه زین سرنه عاشق، کستان بوسی شدم
|
|
صبحدم زان سر نه خاقانی، که خاقان آمدم
|