گرچه به دست کرشمهی تو اسیرم | از سر کوی تو پای بازنگیرم | |
زخم سنان تو را سپر کنم از دل | تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم | |
خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم | کز توی ناحق گزار نیست گزیرم | |
ساختهام با بلای عشق تو چونانک | گر عوضش عافیت دهی نپذیرم | |
بیتو چو شمعم که زنده دارم شب را | چون نفس صبحدم دمید، بمیرم | |
زخمهی عشق تو راست از دل من ساز | زاری خاقانی است نالهی زیرم |